تاریخ انتشار : آذر 1394
يادت هست!?
همان شب رامیگويم
سرد بود
اما دلگرم هم بوديم..
گفتم:دلم ميخواست كنارت باشم,بايك استكان چاي گرم
گفتي:بةآنجاهم ميرسيم..
ديدي نرسيديم!
من ماندم واستكان هاي چاي نريختةاي ك برايت ريختم وسرد شد