دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 211939

تاریخ انتشار : آبان 1394

یک ...
دو...
سه...
قطرات اشک یک ب. یک می غلطند به روی بام گونه ام
پهنای قلب را می سوزد
سینه آه می کشد و ابر می بارد
کمر تکه برگ خشکیده ای می شکند
و این بار چهار...
نفس ابر حبس می شود
حال ابرها هم با من همراه شدند
پنج‌...
شش...
هفت...
ابر خسته می شود کنار می کشد و اینبار
دست نواز باد
و بوسه نور
هشت...
اما نه فایده ای ندارد باز هم
ادامه دارد
و حرف دلم را اینبار تنها گنجشک پر شکسته ی روی بام می فهمد
دل تنگ شده ام
دل تنگ ....
یاده بودن هایش ب خیر