دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 210093

تاریخ انتشار : مهر 1394

باگریه دارم می نویسم باز
باران گرفته شهر و روستارا
ازنوشبیخون می زند پاییز
می گیرد ازما لیدر مارا

باران شدیداللحن می بارد
سونامیی انگار در راه است
گویی که بویی برده ازجریان
اما»خبرکوتاه و جانکاه«است

ای مرگ بد!خوبان کشی تا چند
ای زندگی!خودمحوری تاکی?
اخراج تلخی بود هادی جان!
این اشتباه داوری تا کی

زود است کفشت را بیاویزی
این کار را با مانکن مشتی!
با اینکه بیدارم ولی ازصبح
هی خواب می بینم که برگشتی

یکباره تنها می گذاری مرد
گل های غمگین یتیمت را
پیش از سفر بنشین و روشن کن
تکلیف بازوبند تیمت را