تاریخ انتشار : مهر 1394
با عمه و دختر عمه هام رفته بودم پارک ی دختری با دوستاش نزدیکمون نشسته بودن دختره داشت واسه دوستاش از آرزو های باباش میگفت
همش میگفت بابام می خواست دکترشم نشدم
پرستار شم نشدم
خلاصه هیچی نشدم
ی دفعه عمم ذوق زده به دختر عمه هام اشاره کرد و گفت:
اما بابای اینا میگفت شما هیچ گ و ه ی نمیشید
اما شدن مگه نه؟؟؟؟(
من:)
دختر عمه هام با کلی تحصیلات:(
عمم:)))))))