تاریخ انتشار : فروردين 1394
بعضی وقتها که دل چادرم از اینهمه طعنه و تهمت می شکند ...
بر می دارمش با هم می رویم گلزار شهدا
چند تا وصیت نامه هم برایش می خوانم
حرفهای قشنگشان را برایش تکرار می کنم
دل دو تایمان باز می شود ...
عاشق تر از همیشه بر می گردیم خانه...
فقط کاش قسمتم بشود ببرمش مدینه
تا داستان مظلومیت بی بی را با چادر خاکی برایش تعریف کنم...