دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 195880

تاریخ انتشار : فروردين 1394

.. ... ......
با داداش کوچیکم قرار گذاشتیم بریم بیرون چهارشنبه سوری اونم همون روز گفت ترقه میخرم ترقه ها از این کوچولوا بود ما بهش میگیم ترقه فنچیا ،عصری آماده شدیم ک بریم داشتیم کفش میپوشیدم ک بابام اومد گفت بذارید ی چیزی براتون بخونم گوشیشو دراورد و گفت من خلاصه شو میگم:یارو از مامانش میپرسه مامان این جا سوختگی چیه؟مامانش میگه چهارشنبه سوری با پسر عموت رفتی چهارشنبه سوری از رو آتیش پریدی گفت آهان پس اونجا سوختم گفت نه خودم با قاشق سوزوندمت،یکم خندیدیم و گفتیم طفلی گناه داشت داداشم هی حرف میزد و من ی نگاهی ب بابام انداختم دیدم زل زده بهمون ی لحظه رفتم تو ذهن بابام ،بابام داشت فکر میکرد وقتی اومدیم خونه کجای مارو با قاشق بسوزونه چشام گرد شد ی نگا ب مامانم کردم دیدم اونم داره فک میکنه عایا قاشق سوپ خوری داغ کنه یا غذا خوری آخرشم تصمیم گرفت کف گیر داغ کنه
وای وای وای منم مث بچه آدم نرفتم و تذکرات لازم رو ب داداش دادم اونم تصمیم گرفت نره و از تو خونه فقط شنونده ی چهارشنبه سوری باشه o O
چقد خوبه آدم ذهن دیگرانو بخونه خوش ب حال خودم ههههه
________
جاده یک طرفه مرسی گلکم ایشالله قسمت شماهم بشه
Helish خوش اومدی آجی قشنگم ب امید خدا مشکلات همه حل میشه مشکل توام حل بشه فدات
_____________
ما ک نرفتیم چهارشنبه سوری چ کاریه اینجا ترقه هامونو میترکونیم اونم درسته تموم شده ولی ب افتخار تولد داداش اممممممیییییییررررر دادا تولدت مبارررررک پسسسسسسسسسسسسسسسسس بوووووووووووووم ایشالا ۱۳۰ساله بشی داداش گلم پسسسسسسسسسسسسسسس تتتق تتقق تق بوووووووم مثلا اینا ترقه ان خخخخخ
اینم بندازم زیر پای فیل فورجک ک ایطوری نگام نکنه انگار خل و چل میبینه خودتی پسسسسسسسسسسسسسس بووووووووووووووووووووووووم فک کنم دینامیت بود خخخخ