تاریخ انتشار : اسفند 1393
هوا بارانی بود و وقتی برگشتم خانه کاملا خیس شده بودم...
خواهرم نالان گفت: چرا چتر نبردی..؟!!
برادرم گفت:صبر میکردی باران بند بیاید...
پدرم به تندی گفت:تقصیر خودت است؛یک دفعه که سرما بخوری حواست را جمع میکنی
اما مادرم درحالی که موی مرا خشک میکرد گفت
باران احمق..
واین یعنی ♥مادر♥