دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 193767

تاریخ انتشار : اسفند 1393

دیدار ما یک قرار ساده بود

ساده و رسمی

قرار نبود دوست داشتنی شوی

قرار نبود دل ببری

قرار نبود

اما چشمهایت آشوب به پا کردند

و من لحظه ای از دلم غافل شدم

فقط لحظه ای !

وقتی دوباره یافتمش که در جبهه ی تو بود

خط مقدم !

پای تو ایستاده بود

تمام قد !


آن لحظه من چریکی بودم کوچک

با باورهایی بزرگ

که در روح و جسمش انقلابی به پا شده بود

در میانه ی این اغتشاش

آغوشت بی محابا مرا به میهمانی فرا می خواند

و من شرم کردم از نه گفتن !

و چه نه گفتنی ؟؟؟

وقتی این امن ترین جایی بود که میشد پناهنده اش شد


آه ... افسوس که دلت مثل آغوشت انفرادی نیست !

تا تبعیدی قلب باستانی تو باشم


دیدار ما یک قرار ساده بود

نه یک قرار صمیمی !

قرار نبود دوست داشتنی باشی ...

قرار نبود دوستت داشته باشم ...

قرار نبود ... اما ...