دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 193444

تاریخ انتشار : اسفند 1393

چقدر سخت است وقتی که می خواهم در فرار از تنهایی، بند کفش هایم را محکم کنم. پا ها راه رفتن ندارند. اما کفش ها هم سفر می خوانند. می خواهند هم قدم جاده ها باشند و شعر سفر بسرایند. آنها نمی دانند وقتی پا ها دلشان نیاید قدم از قدم بردارند عاشقانه ترین ترانه ها هم نمی توانند کفش ها را راه بیاندازند. من به کفش هایم می گویم صبر کنید شاید او خودش بیاید و کفش هایم می خندند به خوش خیالی من. که هر صدایی را که می شنود می گوید این دیگر صدای کفش های اوست...