دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 184763

تاریخ انتشار : دي 1393

داداش حامد باهات حرف دارم اما منتظرم ببینم داداش سعید اجازه میده باهات اینجا بحرفم یا نه. دلم نمیخاد توی این موقعیت تنهات بذارم اما ترجیح میدم کاریو انجام بدم که به صلاحه حالو هوای این روزاته.پس فعلا هیچ.
واما داداش سعید گلم. داداش نه میخام از در نصیحت وارد شم نه بگم دردام از تو بیشتره فقط میخام بدونی که تنها نیستی.البته به قول خودت خیلی چیزارم نمیشه گفت.من. خیلی خیلی خلاصه میگم گوش کن داداش.
من یه دختر لوس بودم که جونش واسه مامان باباش درمیرفت یه بابای پولدار داشتم و یه خواهر گل که با اینکه ازمن کوچکتر بود ریز به ریزه زندگیمو خبر داشت آبم میخاستم بخورم بهش میگفتم تا اینکه با یه پسره همدانی آشنا شدم باهم دوس شدیم کم کم عاشقش شدم بخاطرمن ماهی 1بار میکوبید میومد اهواز فکرشو بکن از همدان تا اهواز میومد تا فقط واسه فوقش دوساعت منو ببینه منم دیگه دیونش شده بودم آجیمم همه چیو میدونست. منم همیشه هفته ایی دوبار پامیشدم میرفتم امامزاده مهزیار کلی شکلات شیرینی بین مردم پخش میکردموخدارو واسه همه چی شکر میکردم تا اینکه مجبور شدیم بخاطر کاره بابا بیاییم بروجرد تازه داشتیم تو خونه جدید رونق میگرفتیم که من مامانو خواهرمو از دست دادم. از یه طرف داشتم بخاطر این فاجعه دق مرگ میشدم از طرفه دیگه ام طاقت دیدنه حالو روزه بابامو نداشتم. بابام هی کفر میگفت استغفرلله میگفت دیگه بخدا اعتقاد نداره.سیگار میکشید.هروقت میومد خونه لباساش بوی سیگار کوفتی میداد شبا یکی در میون میومد خونه. هروقتم میخاستم باهاش حرف بزنم انقد کتکم میزد که جونی واسم نمیموند. تو همین موقعه ها که تو اوج بدبختی بودم عشقمم گذاشت رفت که رفتنه اونم یه قضیه بود که بعدا واست میگم به هر بدبختی بود بابامو به زندگی عادیش برگردوندم. بعدش رفت سراغ زن گرفتنشو منو از خودش جدا کرد. تنها تو یه خونه دیگه. داداش خداروشکر بابای من پولداره اما سودش واسه من چیه؟؟تو این خونه جدید ماهی 100 تومن میریزه به حسابه من. 100 تومنو من باید پوله برقو آبو گازو خوردو خوراکمو جزوه ها دانشگامو رفت و آمدمو خرماهای شبه جمعه خاک مامان اینا رو بدم. به چی میرسه؟ داداش فقط خواستم بگم تنها نیستی ناشکری نمیکنم اما خیلی دردا کشیدم. واست خیلیا شو میگم اما این پست دیگه ترکید پستای بعد بازم باهات حرف دارم فقط یادت باشه ما هنوز زنده ایم و باید زندگی کنیم.
داداش علی پستاتو میخونم اشکم در میاد داداش میفهممت
من خیلی حرفام بغض میشن داداش luminous دلم نمیاد تو پستام اسمتو نیارم من وقتی اهواز بودم دلم که میگرفت یه کار میکردم خیلی آروم میشدم پسته بعد بهت میگم داداش.