تاریخ انتشار : مهر 1393
آهای مُخاطَبِ خاص
اَز اَلان بِهِت بِگَما
زیرِ یه سَقف زِندِگی کَردیم،
شَب بود، روز بود ، خَسته بودی ، نَبودی،
بارون که بیاد
باید بیای باهام قَدَم بِزَنی زیرِ بارون
که با تَک تَکِ سِلولایِ وجودَم حِس کُنَم مِهرَبونیِ خُدا رو
که بارونِ به این خوبی فِرِستاده
که تورو بِهِم داده
بَعدِشَم اَز تَهِ دِلَم شُکرِش کُنَم
اَلبَته میدونی که مَن زود مَریض میشَم و کارای خونه میُفته باتو^_^
جِر نَزَن خودِت گُفتی :|