دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 175316

تاریخ انتشار : مهر 1393

همينجوري نشستي و طبق معمول بد نگاهت ميكنه
هميشه از خودت ميپرسي، چرا؟؟!! هوم؟ مگه من گناهي كردم كه بابا بهم اعتماد نداره، مگه من چيكار كردم كه حرف پسر همسايه رو قبول داره جز حرف منو
چرا بدون دليلي گوشيمو بر ميداره و كتك ميزنه ؟
چرا فك ميكنه مردونگي توي داد زدن و كتك زدنه ؟
باباي من با اينا ميخواي به كجا برسي؟ خسته نميشي؟ عذاب وجدان نميگيري؟هدفت از بچه دار شدن كتك زدن و خالي كردنه عُقده ها سَره بَچَته؟
بابا جونم توي اين ١٨ سال لبخند رو لبت نديدم ، تصوير تو،توي ذهنه من يه غوله دو سَره
لبخندت شده حسرت واسم..
شبا همش كابوسه تورو ميبينم
حتي توي خواب هم داري كتكم ميزني:(
دقيقا هفته اي دو بار يهو مياي تو اتاقتم و ميگي مگه چي كم گذاشتم واست؟ بعدشم بدون هيچ دليلي مياي گوشيمو ميگيري و با كمربندت ميوفتي به جونم
بابا جونم ميخوام بهت بگم واسم كم گذاشتي
فداي سرت كه تمومه بَدَنم كبوده، فداي سرت كه هرشب با درده كُتَكاي تو بيدار ميشم
همه ي اينا فداي سرت فقط خواهش ميكنم اين بلايي كه سر من مياري رو سَره تِرمه كوچولو در نيار، اگه تو اين ١٨ سال سير نشدي، عب نداره ، بازم سكوت ميكنم اما بزار ترمه بهت اعتماد كنه، تورو به اسم يه باباي مهربون بشناسه نزار تشنه ي ديدنه لبخندت باشه، نزار اينا واسش حسرت شه
:)
دل نوشته ..