دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 157839

تاریخ انتشار : خرداد 1393

در آن هنگامه ها مردی غمین با چشم تر هر شب
به کور نور در غار حرا میرفت
همه شب با غمی سنگین
به بال مرغ اندیشه
لبش خاموش بود ولی سر و پایش پر فریاد
به فریاد خدایی تا دل بی انتها میرفت
تنی لرزان دلی ترسان
و بیم از حق تعالی داشت
و در آن غار تنهایی روایی روشن از کروبیان عرش اعلا داشت!!!