دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 150458

تاریخ انتشار : فروردين 1393

^_^ kamran‏ ‏♥♥ Elham ^_^
بغض راه گلوتو میبنده ...
نفس کشیدن برات سخت میشه ...
اولین قطره از چشات سرازیر میشه ...
شروع شد ...
دوباره خاطراتش شروع میکنن به رژه رفتن جلو چشات ...
وقتی به خودت میای میبنی که بالشت خیس خیسه و ساعت چهار پنج صبح...
یه آه سرد ... از ته دل ... دیگه گریه نمیکنی ... آره اشکات تموم شدن ...
دیگه وقت خوابه ... شب خوش ...
کامران : به نظرت کسی که این بلاهارو سرت آورده ارزش اشکاتو داره ؟؟ سخته ... ولی بلند شو ، یا علی