دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 106494

تاریخ انتشار : شهريور 1392

دیروز رفته بودم مراسم تشییع جنازه...بیچاره سرطان خون داشت سه ماه روتخت بیمارستان دردکشید...خیلی جوون بود هم سن من بود...وقتی دختریک ساله اش را دیدم بی اختیار زدم زیر گریه آخه منم هم سن اون بچه بودم که بابامو از دست دادم...
برای شادی روح بابای اون بچه خواهش میکنم یک فاتحه بخونین.‏‎ ‎