دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 262208

تاریخ انتشار : فروردين 1400

*از خاطرات يك استاد در ايام كرونا و كلاسهاي آنلاين:*

١) اين ترم كه دانشگاه رو هوا بود، ما اومديم يه گروه واتساپ زديم واسه هماهنگي كلاسهاي آنلاين با دانشجوهامون.

٢) بعد با يه شماره ديگه بعنوان دانشجو تو همون گروه خودم عضو شدم.

٣) ديروز يكي از دانشجوها يه گروه زده اسمش هم گذاشته "گروه تقلب درس.... استاد صادقي" . مارو هم با اون شماره دوم آوردن توي گروهشون.

٤) هيچي ديگه، تمام هماهنگي ها با ريز جزئيات انجام شد واسه تقلب تو امتحان، از اسكرين شات گرفته تا...

٥) جزوه رو هم تقسيم بندي كردن، صفحه ٣٢ تا ٣٧ شده واسه من!

٦) خيلي استرس دارم، من برم بشينم اون ٥ صفحه رو بخونم????

٧) ادمين گروه ساعت ١٢:٤٥ زنگ زده ميگه آقاي رسولي (اسم تقلبي من)، بيا تو گروه الان همه اونجا جمع شديم.

٨) من هم آنلاين شدم، يه وضعي بودااااااااااااا، تركيب تهاجمي بسته بودن????.

٩) ساعت ١٣ امتحان شروع شد، ساعت ١٣:٠٥ همه كيش و مات شدن، چون همه سوالها رو از اون ٥ صفحه خودم داده بودم!????

١٠) قيامتي به پا شد تو گرووووووووووووه، ١٠ بار خودم پيام دادم كه جوابها تو صفحه ٣٢ تا ٣٧ نيست، بقيه جزوه رو نگاه كنين????.

١١) هيچي ديگه ساعت ١٣:٢٠ ادمين گروه حكم حكومتي داد هر كي هر چي بلده جواب بده????

١٢) ادمين گروه ميگه آقاي رسولي زنگ بزن به استاد ازش راهنمايي بگير????

١٣) اصن يه وضعي بوداااااااااااا، امتحان تموم شد. اعصابا خراااااااااب. حالا قراره شنبه بريم آموزش اعتراض كنيم كه سوالا از جزوه نبوده!!????

١٤) هيچي ديگه، برم مرخصي بگيرم براي شنبه كه بريم اعتراض!????????????