تاریخ انتشار : تير 1399
ی روز تو دانشگاه افتضاح گرم بود هوااا
من پا شدم پنجرهرو باز کنم
از این پنجره بزرگا بود قدم نرسید اومدم نشستم
بغلی پا شد نتونس اونم اومد نشت
ی پسره از اونور کلاس پا شد عین رابین هور قدم بلند بر داشت اومد کنار پنجره
.
.
پنجره رو بست رفت نشتت
.
.
ب فاصله دو ثانیه کلاس ترکیددددد
نتیجه اخلاقی : قبل کمک کردن موضوعو بفهمید لطفا:))