دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 255700

تاریخ انتشار : آذر 1398

من یادم میاد کلا از بچگی بهم میگفتن پسر ضایع کن)گنگم بالاست اصن *-*( یبار حدودا هشت نه سالم بود با پسر عمه جان )اونموقع فک کنم بیستو سه اینا بود(رفته بودیم دور بزنیم منم که اونموقع خیلی بقول مامان سر زبون داشتم مهدی)پسر عمم( گف میخوام ببرمت پیش دوستام منم گفتم باشه اقا ما رفتیم پیش رفیقای این بعد اینم شروع کرد تعریف کردن از ما و خاطره های منو تعریف کردن یهو گف من عاشق ...)اسمم( و میخوام برم خواستگاریش وقتی بزرگ بشه:/ (به شوخی) بعد طی یک حرکت انتحاری بغلم کرد و گف : جوجه حالا بوسم کنن*-*
و من یهو گفتم شترققققققق :/ )زدم تو گوشش( بعدم گفتم : اولن جوجه خودتیییی. بعدم من با تو ازدواج نمیکنم من میخوام زنه ایلیا )ون یکی پسر عمم ( بشم :|
و بدین ترتیب اقا مهدی جلو رفیقاش ضایع شد و به افق پیوست:)
درس امروز: لطفا با دختر بچه ها عین ادم صحبت کنید اعصاب ندارن=]