تاریخ انتشار : آذر 1398
یه سری صب پا شدم رفتم حموم همیشه صبا پا میشم از خواب میرم تو حموم بعد نگو من حموم بودم مهمون اومده برامون :))
حمومم تموم شد درو باز کردم حولمو بردارم بعد همیشه خم میشم سرمو میدم بیرون اول ببینم مامانم کجاس:))
خم شدم سرمو دادم بیرون یهو دیدم یه ایل ادم دارن منو نگا میکنن بعد همونجوری خمکی داشتم سلام میکردم به همه:)))مامانم اومد جمم کرد لباسامو پرت کرد تو حموم درم از پشت قفل کرد:))هیچی تا اخر مهمونی تو حموم بودم رفتنی میومدن در حمومو میزدن خدافظی میکردن:)))