دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 255209

تاریخ انتشار : آبان 1398

پارسال با نامزدم رفتیم برای خرید خونه. غروب شد رفتیم مسجد نماز. ماشین رو که پارک می کردم پشتم هیچ ماشینی نبود. بعد از نماز خواستم تریپ جنتلمنی دربیارم، زودتر رفتم ماشین رو بیارم جلوی مسجد، نامزدم رو سوار کنم.آقا، بدون چک کردن آینه رفتم دنده عقب، شششتتتتتررررققققق !!!!! زدم به ماشن پشتی! عه، این کی اومد اینجا :0 (البته طوری نشد، ولی دزدگیر داشت ناجور) دور و برم رو یه نیگا کردم و دِ فرار! جلوی مسجد، در شاگرد رو باز کردم، نامزدم رو (که اومده بود بیرون) صدا می زنم که زودباش بیا، سریعتر، عجله کن! بنده خدا هول شد، پله های رو که دوتا سه تا اومد پایین، روی پل جلوی در مسجد هم پاش روی چادرش لیز خورد با کله اومد توی ماشین!!! حالا من خندم گرفته بود، در ماشین باز، نصف نامزدم بیرون ماشین، گاز دادم و رفتیم!!!!! فقط جیغ و نفرین و فحش و ناسزا بود که از دهان نامزدم تراوش می کرد! قیافه عابرین پیاده رو تصور کنین!!!