تاریخ انتشار : شهريور 1398
یه بارم تو محرم دیدم یجا دارن شیر کاکائو میدن پریدم خونه دو تا پارچ گنده ورداشتم اومدم دادم به طرف
یارو جلو جمع بلند گفت داداش شیر کاکائو تموم شده
دیدم دارم ضایع میشم گفتم عه مگه شیر کاکائو میدادین من فکر کردم چاییه ببخشید خدافظ
گفت وایسا داداش چایی داریم ممد پارچ های اقارو پر کن
خلاصه دو هفته چایی میخوردیم