تاریخ انتشار : خرداد 1398
یه بار رفیق داداشم تو سربازی خون دماغ شده بود
داداشم گفته: چی شده
گفته : خاطراتشو تو مغزم کشتم خونش از دماغم زد بیرون
بعد چند دیقه طفلی یهو ناخودآگاه گوزید یه رفیق دیگه شون گفته : خب خداروشکر جنازشم باد برد :))