دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 250026

تاریخ انتشار : اسفند 1397

اولای سال بود ب بچه ها گفتم بشینید نقاشی بکشید
یکی از شاگردام ک خیلیم خوشگله اومد کناره میزم (اول دبستان)
اولش یکم من من کرد و گف اجازه هست یه چیزی بگم گفتم بفرمایید گفت من یه آقای سرویسی دارم منو آخر از همه پیاده میکنه و همیشم میشینم جلو
گفتم خب؟ یه دفه زد زیره گریه
منم دیدم بقیه دارن نگاش میکنن بردمش بیرون
نگران شده بودم شدیییید گفتم بگو چیشده گف آقا سرویسی منو اذیت میکنه و یه چیزایی گف ک قابل پخش نیس
من اینارو شنیدم حالم بد شد تا ظهر پا ب پاش گریه
تا اینکه ظهر مامانش اومد دویدیم سمتش جریانو با گریه براش میگفتم و خطو نشون میکشیدم یهو مامانش گف باز تو دروغ گفتی
من:(((((
خودش:))))