تاریخ انتشار : بهمن 1397
بابابزرگم آلزایمر داره. دیشب فکر میکرد برادرشم و اومده بود تو اتاقم و باهام حرف میزد.
صبح جریان رو به بابام که گفتم گف خداروشکر کن فکر نکرده زنشی
بعد اشک تو چشاش حلقه زد رفت کنار پنجره سیگار کشید