دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 248704

تاریخ انتشار : بهمن 1397

آقا یه روز رفته بودم یه کافه خیلی باحال که خواننده آورده بودن زمانی که خواننده ها کارشون تمام شد یک عالمه پیتزا و همبر و سیب زمینی سرخ کرده سفارش دادن و حساب کردن قبل از این که یه گاز هم ببزنن ماشین بوق میزنه و میرن در اون لحظه کله کار کنان و خدمه و مدیر کافه به سمت غذا ها حمله ور شدن داشتن میخوردن که یکی از خواننده ها اومده بود غذاشو ببره دیده شون بیچاره ها خیس عرق شدخاننده ی بیچاره هم گفت بخور داداش فدای سرت یعنی تابه حال اینقدر شرم و خجالتو تو چهره ی کسی ندیده بودم الان که الانه هروقت به یادش میوفتم از خنده منفجر میشم.