دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 248074

تاریخ انتشار : دي 1397

یه روز تو خونه بودم رفیقم بهم زنگ زد گفت داداش یکی میخواد دهنمو سرویس کنه اب طالبی دستته بزار زمین بیا دعوا منم بلند شدم یه شلوار کردی با یه کاپشن بادگیر سبز لجنی با دمپایی لا انگشتی پوشیدم راه افتادم وقتی رسیدم دیدم داره با یه بچه ریقو عینکی صحبت میکنه منم فاز گرفتم با زانو زدم تو صورت پسره افتاد زمین کف و خون بالا میوورد بعد یه نگاه ناصر ملک مطیعی وار به رفیقم کردم گفتم همش همین بود ?
گفت داداش گوه نخور شارژ گوشیم تموم شده بود داشتم ازش ساعت میپرسیدم طرف اونه که داره از ماشین میاد بیرون دیدم یه جاینت لول 5 وایساده داره نگام میکنه
منم در حالی که مخلوطی از پشم و عن داشت از تو پاچه شلوارم میریخت رو زمین فرار کردم. ولی خدایی ناهار مراسم عزاداری رفیقم خیلی خوب بود.دستشون درد نکنه.