دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 245530

تاریخ انتشار : شهريور 1397

یه شب مامانم یه سری کاغذ اورد بیرون،منم دیدمش فکر کردم دستخط

خواهرمه...آیات قرآن توشون نوشته شده بود،منم رو این حساب ک خواهرم

نوشته گفتم حیف نیس ک آیات زیبای قرآن با دستخط گند اون(اشاره به

خواهرم)خراب بشه؟؟؟(کلا حال میکنم ابجیمو اذیت میکنم)

بعد مامانم گفت مسیح این دستخط خودمه...خلاصه خیلی خندیدیم

--------------------------------------------------------------------------------------------------
درمورد رفیقم یه آهنگ ساخته بودم،انقدر پیشرفته ترش کرده بودم ک دیگه

ترجمه اینگیلیسیشم ساخته بودم...موقع امتحانات پایانی بود مام منتظر این

رفیقمون بودیم،من ب سرم زد این اهنگرو بخونم ظاهر شه بیاد تیکه تیکم کنه

(از اهنگه بدش میومد)هیچی،ما این اهنگرو خوندیم این 10 ثانیه بعد ظاهر شد و به رحمت خدا رفتیم

4جوک تایید کن حیفه این تایید تشه ممنون