دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 243798

تاریخ انتشار : تير 1397

يه دفعه رفته بوديم دنبال مامانم ، بابام گفت شمارشو بگير بگو كجا بيايم

منم تا گرفتم ديدم بوق اشغال ميزنه ... گفتم مشغوله
يكم بعد دوباره زنگ زدم باز مشغول بود

گفتم حتما منو داره ميگيره ... منتظر موندم ديدم نه... باز من زنگ زدم باز مشغول... باز زنگ باز مشغول...
به بابام گفتم همين كه من ميگيرمش اونم همون لحظه به من زنگ ميزنه انگار ...

خلاصه نيم ساعت ما ميچرخيديم و من همچنان زنگ و مشغول...

بابام گفت مگه ميشه تا تو زنگ ميزني اون زنگ بزنه همون موقع ؟

گفتم اينا ديگه ... نگاه كردم ديدم يه ساعته دارم به خودم زنگ ميزنم ...