دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 237621

تاریخ انتشار : دي 1396

فانتزی من اینه که یه روز که دارم با ریفیقم آریو کرفس پیاده روی میکنم یهو هاشم پشه با شوهرش موسی بی اعصاب از مانتو فروشی بیان بیرون بعد من از تو شلوار کردی خودم یه قفل فرمون در بیارم بزنمشون صدا مورچه بدن بعد تیمور خپل با رفقاش بیان منو آریو کرفسو چپو راست کنن بعد وقتی دارم به سمت آسمان می روم به آریو کرفس بگم...
(بنده معین هستم یه دی ماهی)