دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 236915

تاریخ انتشار : آذر 1396

یادش بخیر
یه دبیرستان غیردولتی بود که اونسالی ک ما توش بودیم تازه سال اولش بود
براتون نگم دگ

نه صف داشتیم نه تاظم داشت ن کسی گیر میداد ن حضور غیابی

در این حد
ماهم ک پررو شده بودیم شدید تق به توق میخورد فرار میکردیم

خلاصه یروز زبان داشتیم
برنامه چیدبم بریم پارک و کلاسو بپیچونیم
پنجره ی کلاس ما سمت حیاط بود مدیر هم توی سالن نشسته بود
برنامه این شد که کیفا رو از پنجره ی یکی از کلاسای سمت خیابون پرت کنیم

رفتیم گوش وایسادیم ببینیم کدوم کلاس شلوغ تره که بنی معلم ندارن دگ

یه کلاسو نشون کردیم
با لگد درو باز کردیم
رفتیم کیفارو پرت کردیم
ولی بگم دانش اموزا بصورت مشکوکی خفه شده بودن

چشتون روز بد نبینه با یه حالت غرور امیز نیگاشون کردم
یه بیلاخ نشونشون دادم ک ینی من چقد شاخم یاد بگیرید

یهو دیدم یکی اون ته نشسته ریش داره

توجه کردم دیدم کیف دبیر روی میز بود
هیچی دگ فقط همین قد بگم ک معلمه دبیر ریاضیمون بود
و از اون مهم تر پسردایی بابام

خلاصه یهو کلاس ترکید بدجووووور
.
از همه ی اینا ضایع تر این بود حین عملیات یه حاهاییش رو اسلوموشن میرفتیم ک هیجان داشته باشه و موزیک زمینه پخش میکردیم خودمون
دیش دین دی دینگ دیش دیش
:|