دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 236881

تاریخ انتشار : آذر 1396

ما شهرمون خیلی کوچبکه در حدی که همه همدیگه رو میشناسیم
بعد یه شب که در حال دور زدن بودیم
امیر گفت میخام یه موزیک بذارم که فضا رو شادکنه
مارو میگی؟ همیشه تا قبل اینکه امیر بیاد
منو و سروش موزیک میذاشتبم نقد میکردیم موزیکه رو...و نیز(!)بشدتم از پاپ متنفریم ولی این امیرخان از اون عشق پاپاس که بهتره بیشتر چرت نگم
بهو موزیک پلی شد ول ولک بود
نمبدونم چرا ولی همه شروع کردیم به رقصیدن هماهنگ
یکی یدونه دستمالم دستمون دگ سوژه ی سوژه
یکی مارو دیده بود زنگ زده بوده به بابام گفته پسرتو دیدم مست کرده پشت فرمون :-:-:-
بابام میپرسه یه پسر چاق و هیکلی باشون نبوده
میگه چرا بوده
بابام میگه خو پس عادیه هروفت اون باشه اینجورین
همه ی اینا به کنار بعد پنج دقیقه بابام اسمس داد
"زود بیا خونه کارت دارم"
-چیشده بابا؟
+"میای خونه یا بیام سر راهت شاید عاشق من شی؟"
بنی یه پدر در این حد باحال دارم ها
یه لحظه حس کردم تو صندوق قایم شده هآآ
حالا خوبه چین چین دامن پلی نکردا بودیم
مگه نه مینوشت
"بذار پا توی چاده برس به خونه ی من :| "
.
:)