دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 236297

تاریخ انتشار : آبان 1396

K:E@@@@@
هـمـون اوایـل خدمتـم بعد آموزشـی افتـادم شـهر خـودم . 3 .4 تـا سـربـاز بـودیـم کـه با هـم فـرستـادنـمـون یـه قسمـت حسـاس . روز اول فـرمـانده اومـد دو ساعـت برامـون توضیـح داد که اینـجا یـه جـای نظامـی خیـلی حسـاس . نبایـد حتـی به خـانـواده هـاتـون بـگیـن کجـا خـدمـت میـکنیـن ، هـر کـی ازتـون پـرسیـد یـکـی از جـاهـای معـمـولی رو بـگیـد . نـبـینـم کسـی گـوشـی همـراهـش بـاشـه ها . مـا سیـگنـال مـوبـایـل رو چـک میـکنیـم ، سیـگنـال مـوبایـل از ایـن ساختـمون بـبینـم پـدرتون رو در میـارم . بـبینیـد، حـتـی خـود من گـوشـی نـدارم .
فـردا صبـحـش یـه سـاعـت بـعـد صبـحـانه اومـد پـیشـمـون گـفـت : آفــریـن، سـربـاز جـمـهـوری اسـلامـی یـعنـی ایـن . بـا تـربیـت،بـا اعتـقـاد ،حـرف گـوش کـن ،خـوشـتـیـپ (منو میگفت ^_^) مثـل جونـای جـنـگ . واقـعـا ازتـون راضـی هسـتـم . داشـت حـرف میـزد کـه صـدای در اومـد . فـرمـانـده کـه کـنـار در بـود درو باز کـرد یـه دقـیـقه بـا پـشـت دری حـرف زد بـعـد گفـت: کـامـران کیههههههههه؟؟
گـفـتـم : منــممممممم
گفـت بـیـا دم در گـوسـالـه (نمیـدونـم اسـم رمـز منـو کـی بـش داده بـود ^_^)
رفـتـم دم در دیـدم بعلهههه الـهـام خـانمـهه. بـش میـگـم : اینـجا چـکار میـکنـی تو ؟؟؟
جلـو فرمـانـده بـرگشتـه میـگـه :صبـحـی زنـگ زدی گفتـی صبـحـونـه سیـرت نـکرد بـرات صبـحـانـه آوردم ^_^
همـونـجـا نـشسـتـم ، زدم زیـر گـریـه
الـهـام : وااا کامـران چـتـه ؟ تـو کـه کـره مـربـا دوس داشـتـی . بـرم نـون پـنیـر بیـارم ؟؟؟؟
فـرمـانـده دیـد مـن که جـای زدن نـدارم . ایـنـقـد خـودشـو زد پـرسـنـل اومـدن جـنـازشـو زیـر دسـت خـودش دراوردن .
یـنـی رکــورد اضـافــه خــدمـت اون روز جا به جا شد