دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 235336

تاریخ انتشار : مهر 1396

H.83
آقا یه دبیرا با من لجه هروقت چایی میخواد منو میفرسته
هالا یه روز رفتم چای بریزم چایی رو تازه دَم گذاشته بودند منم یه یک ربعی صبر کردم چایی رو ریختم گذاشتم تو سینی از راهرو گذشتم رسیدم به در کلاس .خوب گوش دادم دیدم دبیر گفت/ چرا نمیاد؟( حالا جواب بچه ها)
خانم فکر کنم از مدرسه فرار کرد
خانم داره یه چایی میزنه تورگ
خانم اگه اینه داره مواد های شیمیایی میریزه تو چاییتون شمارو مسموم کنه
( منم داشتم به این فکر می کردم که صدا کدمشونه که لَتو پارَشون کنم) درو باز کردم هرچی امدم درو تا آخر باز کنم نمیشد چند بار کوبیدم نشد بی خیال شدم دنبال دبیر گشتم دیدم نیست یه نگاه به بچها کردم همه از دَم با اینقیافه(○___○) منو نگاه میکردن
من/ خانم کوش ؟
همه اشاره کردن به پشت در یه نگاه کردم دیدم بعععله دبیر پشتر عین مگس له شده چسبیده بود به دیوار
( نصیحت من به شما اول در بزنین بعد درو واکنین) روان آدمو پریش می کنن والا^___^