دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 233191

تاریخ انتشار : مرداد 1396

یکی از فانتزی های من اینه که در انفوان عاشقی یه فروشگاه سی دی و دی وی دی داشته باشم و دختر مورد علاقمم هر روز بیاد ازم سریال کره ای بخره،منم بعد 2 سال توی خودم نگه داشتن ،برای یک دفعه که شده بهش بگم دوست دارم و درست زمانی که میاد قسمت آخر سریال سرنوشت رو بخره :من بگم فروشی نیست و اون بگه چرا عزیز(به عزیزم توجه کنید چون مهمه( و منم بگم که: کاش کلمه ی دومی که گفتی رو دوسال پیش دقیقا زمانی که مجبور نبودم واس تو ؛به فیلمام 88 درصد آف بزنم که درآمدم روزانم نشه یه بسته پاستیل سایز اسمال،با لحنی مهربان میگفتی "و از پنجره نمای بیرون رو تماشا کنم که اون بعد 5-4 ثانیه هنگ بگه که:هااااااا!!یعنی تووووو........ منم سریع برگردم و با لحنی به صورت آخر بم بگم :بله من ........،من همیشه ........... ، من شب و روز به فکرت بودم و رویام تو بودی ،و اونم بعد از زل زدن توی چشام و بوجود اومد چند ستاره کوچیک توی چشاش(مثل انیمیشن ژاپنیا)


چنان با کیفش بزنه دره فَکَم که آدامس شیک توی دهنم رو از دندونام تشخیص ندم و سریع جمــــــــــــع کنه و بـــــــــــــــــره!........

منم کرکره مغازه رو واس همیشه بکشم پایین و برم خونه!!!!

و بعد از دوماه گریه کردن در اثر کمبود ویتامن ندیدن اون دختره از دست برم و دکترا با تکون دادن سر پدر و مادرم رو نا امید کنند و درست در همون لحضه عشق من دوون دوون بیاد بالای سرم نگاه به چشمام کنه و با گفتن: (قسمت آخر سریال رو برام نریخته بودیا) و ماسک رو از دهنم برداره و بره و گلاب به روتون پی پی کنه به فانتزی ما و جون نداشتمون

ببخشید زاغارت در اومد
مشاور هم رفتم گفته این شر و وراتو با کسی میون نذار که ویروسیه
البته همه شماها خودمونی و یه پا شایرید(شایر یعنی شر گو)

تا شری دیگر خدافظ