دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 232198

تاریخ انتشار : تير 1396

من یه دختر عمه ای دارم خیلی خنگه یه روز خونه مادربزرگم بودیم بعد قرار بود مهمونای عموم از ترکیه بیان این هی اصرار کرد که وقتی اومدن این ایفون رو برداره ماهم بزور قبول کردیم منم رفتم سس بخرم کلید یادم رفت وقتی برگشتم زنگ زدم این دختر عمم هم با ذوق اومده ایفون رو برداشته میگه الو0___0 منم هول شدم گفتم بفرمایید حالا تلفاتی که تو خونه داده بودو نمیدونم ولی تو کوچه همسایمون لوله ی گازو جوید وقتی هم رفتم تو گفتم نزارید این خنگول ایفونو برداره وضعش خرابه . خلاصه مهمونا اومدن ماهم سفره پهن کردیم شروع کردیم غذا بخوریم که این دختر عمم شروع کرد به حرف زدن با مهمونا دیدم زیاد داره حرف میزنه دوبار زدم به پهلوش ساکت نشد سومین بار که زدم درومد جلو همه بهم گفت چته هی میزنی به من@_____*
عموی بیچاره:/
مهمونا:))))))
دختر عمه^____*

اخه دختر عمه ی خنگه من دارم؟×____×