تاریخ انتشار : فروردين 1396
دیشب بدجور گرسنم بود هرچی به مامانم گفتم تحویلم نگرفت....تو یخچال یه دیگ ماکارونی یافتم فک کنم واسه دو دهه پیش بود...شروع کردم به خوردن ...مامانم از اونور داد میزد:نخور موندس ...مسموم میشی میمیریا. ...
بابام ازاونور داد میزد:چیکارش داری واسا بخوره...ازگرسنگی بمیره که آبروی مامیره....مسموم بشه کلاسشم بیشتره...
.
.
منو بگو روز پدر واسش یه جفت جوراب خریدم...
آی ام سر راهی :(