دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 230047

تاریخ انتشار : فروردين 1396

مادر به پدرم: عید بریم خونه ی خواهرم قم
پدرم: نه نمیشه
- برای چی
*خانم شما بهتر می دونید این روزا هی زرت زرت اتوبوس تو جاده ها چپ میشن خطرناکه.

مادرم: حداقل بریم کیش
پدرم: اینو دیگه نگو شما که می دونید از 3 هواپیما یکی شون گم میشه یکی شون سقوط می کنه...

مادرم با عصبانیت حداقل با قطار بریم مشهد برای زیارت
پدرم: این روزا قطار از همه ناامن تره اگه قطار از ریل خارج شه...
حداقل بریم تا سر پارک محل
پدرم اینو دیگه نگو خانوم اونجا پره دختر دم بخته اگه پسرمون از یکی شون خوشش اومد چرا کنیم خودت می دونی نه کار داره نه پول داره خوبه بعد بره معتاد بشه آبرومون بره.
پدرم بعداز ظهر در حالی کلافه بود گفت اینقدر این بچه ها رو تو خانه نگه دار تا افسرده بشن اینم شد زندگی.
من
مامانم
مخاطب خاصم^-^ (البته اونجا نبود ولی یادش افتادم)