دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 229255

تاریخ انتشار : اسفند 1395

به نام خالق پیدا و پنهان که پیدا و نهان داند به یکسان

پسر داییم از یه دختری خوشش میاد با هم میرن کافی شاپ میخواسته در خواست ازدواج بهش بده میگه تو نسیم خنکی بر شپش های من تویی آن جلبک چشمان من حاضری تا ابد بمانی برای من•.•
بعدم کلی ناراحت شده که چرا دختره پاشده رفته
یعنی واقعا بصیرت قد جلبک