تاریخ انتشار : بهمن 1395
تابستون امسال رفتیم چادگون...
ساعت 12شب زن ومرد رفتیم تو زمین فوتبال بازی کنیم...
دراین حدبگم که خواهردومیم میخواست توپ بگیره میخوابید روزمین توپ بغل میکرد...
دوماد اولی ام زد توساق پای دوماددومی که بیشعور من بزرگترم چجوری روت میشه توپ ازمن بگیری؟...
دایی محترمم بیچارمون کرد بس که توپ زد تو چش وچال همه به امیداینکه یکیش handبشه...
درطول بازی ام توپ بدبخت اصن به دروازه ها نرسید...
اگه حراست نیومد بود بیرونمون کنه کشتار جمعی اتفاق می افتاد...
فک وفامیل مغول زادس من دارم؟؟؟؟