تاریخ انتشار : بهمن 1395
یکی ازاون فانتزیایی که خیال خام شده واسم اینه که...
وقتی مشغول ذکرگفتنه وپاهاشم درازه بپرم پاشو ماچ کنم شروع کنه با تسبیح توسرم زدن...
تویه حرکت دست حاوی تسبیحشم بگیرم ومحکم ماچ کنم...
عصاشوازکنارش برداره بزنه توکمرم
مامان بزرگم_یه ذره سنگین باش ننه
من_خیلی کرتم حاج خانوم...
با اون چشمای سبزآبیش مهربون نگام کنه واروم بخنده...