دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 228044

تاریخ انتشار : بهمن 1395

اعتراف می کنم امروز خواستم برا خودم تو خونه ذرت مکزیکی درست کنم بعد به جا اینکه کل کنسرو بزارم بجوشه در شا باز کردم یه ذره شا بر داشتم هیچی دیگه اینجا مامانم به هم گفت عاطفه ازت انتظار نداشتم تا این حد خنگ باشی ...
حالا ادامه شا گوش کن خلاصه بعد از کلیا بدبختی قارچ و فلفل نمکا را که سرخ کردم کلیا پنیر پیتزا ریختم و مخلوط کردم وای یه قافیه داشت بعد هی من میدیم رنگ نداره و بهم چسبیدا و پنیرا قافش افتضاح شدا نگو سس مایونز نریخته بودم ...
بعد که داشتم می خوردم دیدم انگار یه چیز کم داره فهمیدم آویشن نریختم بعد جالبیش اینه آخه من که نمی دونستم کدوم آویشنه کدوما پونه آقا ده بیست سی چل کردم پونه اومد زیر دستم بعد خالی کردم تو موادا خالیا خالی بعد که اومدم بخورم دیدم وای یه مزه افتضاح میده ولی خوب من اصفهانی و اقتصادی دان برا اینکه دیگه چیزا یو خراب نکنم خوردم...
اینا به جهنم بابا سر رسید ازم گرفت خورد هیچی دیگه الآن که دارم می نویسم تو بیمارستانیم من سالم بابام مسموم شده ...
اصلن یه وضی بابامم شیک و مجلسی گفت این ترم از کلاس زبان خبری نیست
...
خواهشن برا همدردیم که شده بزن لایکو