دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 224080

تاریخ انتشار : شهريور 1395

*****گریفندور*****
فکر کنم 8 سالم بود بابام تازه ماشین خریده بود . بعد یه بار توی جاده ی خلوت داشت ویراژ میداد ما هم خر کیف میشدیم . خلاصه منم این آفتاب گیر ماشین رو از پنجره بردم بیرون که مقدار شتاب هوا رو بر آفتاب گیر بسنجم اما مقدارش خیلی زیاد بود باد بردش ^-^
داداشمم واسش دست تکون داد و گفت بای بای D:
فک و فامیله بابام داره ؟ :|