تاریخ انتشار : تير 1395
امروز آبجیم اومده بود خونمون نشست پیشم رو زمین،داداشمم ۴سالشه نشست رو به رومون
به نظرم میخورد زیادی داشت مثانش عجله میکرد، داداشم ،آبجیم رو کرد به حالت جدیی به داداشم گف ، داداش نمیخوای کمی جیش میل کنی؟؟
حالا من تو اون موقعیت صحنه جنایت و ترک کردم رفتم تو آشپزخونه از خنده کف زمین پخش شدم،
هی بش میگم بابا ، جیش میل کنین ینی چی آخه؟؟
میگه نه باس خودش جملم و درس کنه بفهمه،
عجب آبجی جالبی دارم من