تاریخ انتشار : خرداد 1395
روی صندلی بیمارستان نشسته و در افکار خود
غوطه ور بودم که ناگهان پرستار دستی به پشتم زد و گفت تبریک میگم شما پدر شدید. یک دفعه حس عجیبی بهم دست داد بلند شدم
سینه ام رو جلو دادم و رفتم تمام کولرهای بیمارستان رو خاموش کردم...