دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 217358

تاریخ انتشار : بهمن 1394

۞۩ஜخدایا پناهم باش.که جز پناه تو پناهی نمیخواهمஜ۩۞


سلام.يادتونه گفتم بابابزرگم ايناخونمونن. بابابزرگم فشار خونش خيلى بالاست. روزايي که همه چى خوبه و ارومه فشارش 20چو ن مامان
تو مدرسه جلسه داشت. قرار شد من ببرمشون دکتر. اولش ى ساعت التماس که بابايى بيا بريم دکتر. از من اسرار از اون انکار.
خلاصه با هر عجز و التماسى بود. رفتيم دکتر.
دکتره ى خانم سانتال مانتال خوشگل بود خيلى هم مهربون بود.
کلى با بابابزرگم حرف زدن. بابابزرگم از هواى خوب اونجا و الودگى تهران و دعوت خانم دکتر ب روستا گفت.
حالا جالبيش اينجا بود نه به اول که نميومد نه به اخرش که بزور از مطب کشيدمش بيرون.
امروز ک داشتن مى رفتن شهرستان.
ب من مى گه. اين دفعه اومدم بريم پيش همون خانم دکتره.خيلى دکتر خوبى بود.





دعا کنيد بابا بزرگم با اين سنش از منحرفى در بياد. من خيلى نگرانشم.⊙﹏⊙