تاریخ انتشار : بهمن 1394
محمد حسین جانعلی6 یا 6
(تا آخر بخونید ایشالا یکم بخندید)
به حاتم طایی گفتند: «از تو بزرگهمتتر در جهان دیدهای یا شنیدهای؟» گفت: «بلی! یک روز، چهل شتر برای امرای عرب قربانی کرده بودم. پس برای حاجتی بیرون رفتم. خارکنی را دیدم، پُشته فراهم کرده است. به او گفتم به مهمانی حاتم نمیآیی؟ گفت: «
هر که گـوه از عمل خویش خورد
مـنـــت حاتم طـــایــــی نــــبـــرد:D
من او را به همت و جوان مردی از خود برتر دیدم.