دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 215386

تاریخ انتشار : دي 1394

با دوستام رفتیم خرید و موقع نهار رفتیم یه رستوران نهار خوریدم بعد نهار گیر دادن که بریم چند تا پاساژ دیگه ام دور بزنیم,بعد از اینکه از رستوران در امدیم یکی از دوستام جلو یه مغازه وایستادس
دوستم:بچه ها برنگردید ولی این پسره از تو رستوران دنبالمون فکر کنم از من خوشش امده:-)
من:خو چه کاری بذار بیاد امد جلو بهش بگو نه بریم
دوستم: اره دیگه خوشتیپم دیگه همیشه پسرها جذبم میشن(رفیقم قدش ۱۵۰و پسره حدودا۱۹۵بود!!!!)
حالا بعد کلی پز دادن و پشت چشم نازک کردن دوستم رسیدیم به پاساژ مد نظرشون,دم در پاساژ شلوغ بود دو قدم عقب موندم دیدم یکی پالتو من کشید برگشتم دیدم همون پسره است
من:امرتون(با یه اخم گنده گنده هاااااا)
پسره:ببخشید خانوم قصد مزاحمت نداشتم ولی من از تیپ و برخورد شما خوشم امده(کلا نیم ساعت تو رستوران بیشتر منو ندیده بود اراجیف میگفت)فقط میخواستم یه نوشیدنی دعوتتون کنم یه چایی یا نسکافه بخوریم باهاتون حرف بزنم
من:نظر لطفتون ولی نمیتونم بیام متاسفم
چون کلا دوستام من فقط جهت آژانس با خودشون میبرن و سلیقه هامون تو خرید کلا یکی نیست نفهمیدن من نیستم رفتم پیششون هیچی نگفتم,پسره باز بیخیالمون نشده بود میومد و دوست من همچنان فخر میفروخت که پسره دنبال اونه و من در دلم اینجوری بودم:-D
چند دقیقه بعد پسره امد دقیقا رو به همون دوستم وایستاد و گفت:خانمها ببخشید ولی من از دوستتون خوشم امده دعوتشون کردم به یه نوشیدنی و اشنایی رد کردن میشه شما راضیشون کنید!!!!
دوستم(اتش فشان در حال انفجار تجسم کنید)
پسرهo_O بدبخت مونده بود چرا دوستم انقدر عصبانی شده بود
من:-)
مابقی دوستام:-P
حالا از اون روز دوستم با من حرف نمیزنه
رفیق خود متشکر و اعتماد به نفس من دارم؟!!!!!