تاریخ انتشار : آذر 1394
اعتراف میکنم اون اولا که بابام تاکسی خریده بود ما سه نفری میرفتیم مسافر کشی... :( خخخخخخخخخخ
من کوچیک بودمو و جلو پیش مامانم می نشستم... همشم گریه می کردم که نهههه تورو خدا نریم مسافر کشششششی
یادش بخیر، چه دل خوشی داشتیماا...
انشا الله همه همیشه خوش باشن... بگو آمین B)