تاریخ انتشار : مرداد 1394
صبح جمعه از خواب بیدار شدم مامانم برگشته میگه هرچی واسه ناهار بگی واست درست کنم فرزندگلم.....
منم میگم :خورشت سبزی میگه: خب الان سبزی نداریم یه چیزه دیگه بگو منم میگم خب خورشت قیمه میگه: خب لپه نداریم
آخرش به اینطوری شد که همون نون و ماست رو باهزار تا التماس بهم داد از گرسنگی تلف نشم......
.
.
.
.فک و فامیل داریم عایا؟