تاریخ انتشار : تير 1394
اونروز داشتم میرفتم سمت خونمون (تو کوچه)یه دختره اومد ابروهاش نازک نازک لباشم رژ زده بود قرمز!!ژلم تزریق کرده بود!ریملشم که بیست بود فقط مانتو وشال نپوشیده بود!همین طور با چشای از حدقه در اومده نگاش میکردم دیدم با ترس برگشت گفت:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
-چیه؟مگه خودت برادر وپدر نداری؟!
من:|
پسرخانومه:((
برادروپدرم:)